سوگنـد به مویِ تو که از کویِ تو رفتیم

از کویِ تو آشفته تر از مویِ تو رفتیم

بگذار بمانند  ، حریفان همه چون ریگ 

ما آبِ روانیم که از جویِ تو رفتیم

وصلِ تو به آن منّت جانکاه نَیَرزید

تا دوزخ هجرِ تو ، ز مینویِ تو رفتیم

چون آن سخن تلخ که ناگاه شبی رفت

از آن لب شیرین سخنگویِ تو رفتیم

ای عود شبی ما و تو را سوخت به بزمی

هنگام سحر حیف که چون بویِ تو رفتیم

زین بیش نماندیم که آزارِ تو باشیم

چون  عاشقی و  دوستی از کویِ  تو رفتیم

این راه خم اندر خم چون موی سیاه را

بی پرتو آن چهره دلجویِ تو رفتیم

گفتیم که رفتیم ، کجا ؟

»»  آه ... چو خطی در دایره از سویِ تو ، تا سویِ تو رفتیم ««




تاریخ : دوشنبه 93/5/20 | 12:20 عصر | نویسنده : محمدرضا باقری |